ساعت از پنج و نیم گذشته، پاکت سیگار و فندکمو برمیدارم و میرم سمت دستشویی، میشینم و سیگارمو روشن میکنم، یک آن به خودم میام و میبینم سه نخ کون به کون کشیدم، بی معطلی درمیارم و میشاشم به خاکستر سیگارها و فکرهایی که بالاآوردم، بعد سیفون رو میکشم و خلاص.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر